عليرضا ( تحصیلات : لیسانس ، 30 ساله )

با سلام من نسبت به جواب سوالتان قانع نشدم .پرسيده بودم چرا در ازدواج موقت زن بايد 45 روز عده نگه دارد فرموديد بخاطر جلوگيري از مريضي و عدم مخلوط آب مني با نزديك كننده دوم وعدم شناخت نطفه البته اين جواب شما مربوط است به 50 سال گذشته كه امكانات بهداشتي كم يا اصلن نبود دوم امروزه سيستم فكر و امكانات به حدي پيشرفت كرده كه با دستگاههاي آزمايشي نشان ميده كه نطفه مربوط به كيست . پس نزاعي پيش نخواهد آمد اگر ممكن است بيشتر راهنمايي كنيد با سپاس


مشاور (sayed mojtaba navab)

با عرض سلام و آرزوی بهرمندی از نیروی بیکران مهر و محبت الهی ، خدمت کاربر گرامی! در ابتدا از اینکه اینقدر اهخمیت داده و پاسخ ناقص حقیر را با دقت خواندید متشکرم . اما بعد : ابتدا لازم می دانم در باب فلسفه احکام الهی به طور کل صحبت نمایم و اگر باز برای شما مجزی و کافی نبود باز حقیر در خدمتم و بیشتر توضیح می دهم . انقدر توضیح می دهم تا شما به پاسخ مطلوبتان برسید. از پرسید ن هیچ ابایی نداشته باشید تا ریشه شیطان جهل را با نور معرفت خدایی جایگزین کنید: اطلب العلم من المهد الی اللحد......: فلسفه احكام بحث از فلسفه احكام و قوانين و مقررات اسلامي از مهم‏ترين بحث‏هايي است كه امروز با آن سر و كار داريم. مطالعه متون اسلامي مانند قرآن و احاديث پيامبر(ص) و ائمه(ع)، و گفتگوهاي اصحاب و ياران آنها نشان مي‏دهد كه همواره بحث از فلسفه احكام در ميان آنها رايج بوده است و بايد هم چنين باشد، زيرا آنان روش قرآن را يك روش استدلالي و منطقي و آزاد مي‏ديدند و به خود حق مي‏دادند. در مباحث مربوط به احكام نيز از اين روش استفاده كرده و سؤال از فلسفه احكام كنند. البته ما درباره فلسفه احكام الهي بحث مي‏كنيم تا به ارزش و اهميت و آثار مختلف آنها آشناتر شويم، نه براي آن كه ببينيم آيا بايد به آنها عمل كرد يا نه؟ اين مسأله درست به اين مي‏ماند كه از طبيب حاذق معالج خود در حالي كه به علم و دانش و تخصص او ايمان داريم توضيحاتي درباره فوائد داروهايي كه براي ما تجويز كرده و چگونگي تأثير آنها مي‏خواهيم تا آگاهي و علاقه بيشتري به آن پيدا كنيم، نه اين كه به كار بستن دستورات او مشروط به توضيحات قانع كننده او باشد، زيرا در اين صورت بايد خود ما هم طبيب باشيم. اكنون با توجه به اين مقدمه مي‏گوييم كه احكام و مقررات ديني هم چون نسخه‏هايي است كه پيامبران الهي و پيشوايان دين از طرف خدا، براي بشر آورده‏اند تا سعادت و خوشبختي آنان را از هر جهت تأمين نمايند. بديهي است وقتي كه ما اعتقاد داشته باشيم كه اين احكام از علم بي پايان خدا سرچشمه گرفته و به حكمت و لطف و مهرباني خدا ايمان داشته باشيم، و نيز بدانيم كه پيامبران خدا، در تبليغ و رساندن احكام به هيچ نحو گرفتار خطا و لغزشي نمي‏شوند؛ يعني به معصوم بودن آنها معتقد باشيم، در اين صورت با كمال جديت و بدون هيچ اضطراب در عمل كردن به دستورات ديني مي‏كوشيم و هيچ نيازي نمي‏بينيم كه از خصوصيات فلسفه احكام و مقرراتي كه قرار داده شده است سؤال نماييم؛ آري اگر كسي در وجود خدا، يا علم و دانش و حكمت او، يا در حقانيت انبياء و معصوم بودن آنها ترديد داشته باشد، لازم است قبل از اين سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات كماليه او و حقانيت پيامبران الهي و صفات آنها وارد بحث شود. البته ما نمي‏گوييم كسي نبايد از فلسفه احكام سؤال كند و يا نبايد به دنبال تحقيق و جستجو برآيد، زيرا شكي نيست كه هر كسي اين حق را دارد كه با تمام وسائل ممكن براي آگاهي از اسرار احكام و قوانين ديني بكوشد و خوشبختانه امكانات زيادي هم براي اين كار موجود است. چنان چه در قسمتي از آيات قرآن مجيد و بسياري از كلمات پيشوايان بزرگ دين ما توضيحاتي درباره فلسفه احكام وارد شده است، ولي نبايد هرگز انتظار داشته باشيم كه با معلومات محدود بشري به تمام جزئيات اسرار و فلسفه احكام دست يابيم، زيرا اين احكام از مبدئي سرچشمه گرفته است كه تمام علوم و دانش‏هاي وسيع امروز، در برابر او حكم قطره در برابر دريا را هم ندارد، و اساساً ناچيزي معلومات ما در برابر مجهولات مطلبي است كه امروز دانشمندان بزرگ دنيا با صراحت كامل به آن اعتراف مي‏كنند. بنابراين اگر ما تمام كوشش‏هاي لازم را براي آگاهي از فلسفه يك حكم به كار برديم ولي مطلب قابل توجهيي‏به دست نياورديم، هرگز نمي‏توانيم آن حكم راناديده بگيريم ويا بگوييم‏اين حكم هيچ فايده و مصلحتي ندارد چون اين كه مامصلحت آن رادرك نكنيم غير از آن است كه آن حكم مصلحتي نداشته باشد. حضرت رضا(ع) مي‏فرمايد: انا وجدنا كل ما احل الله تبارك و تعالي ففيه صلاح العباد و بقائهم و لهم اليه الحاجة التي لا يستغنون عنها و وجدنا المحرم من الاشياء لاحاجة للعباد اليه و وجدنا مفسداً داعيا الي الفناء و الهلاك {P - علل شرايع، ج 1، ص P 13} ما مي‏بينيم كه خداي متعال چيزهايي را حلال كرده است كه مردم در زندگي و ادامه آن به آنها نيازمند هستند و براي آنان مصلحت و فايده‏اي دارد و چيزهايي را حرام كرده است كه علاوه بر اين كه مورد نياز بشر نيست، موجب فساد و فنا و نيستي او مي‏باشد. و بر همين اساس دانشمندان مي‏گويند، احكام شرع تابع مصالح و مفاسد است، يعني هيچ چيزي بدون جهت حلال و يا واجب نمي‏شود، اين طور نيست كه خدا مثلاً شراب را بي هيچ مفسده و ضرري حرام و يا نماز صبح را بي هيچ مصلحت و فايده‏اي واجب كرده باشد. البته وقتي گفته مي‏شود فلان كار به مصلحت بشر است نبايد فقط فوايد جسمي و بهداشتي به نظر بيايد، بلكه فوايد جسمي، روحي، فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي و هر نوع فايده ديگر كه فرض شود را در نظر گرفت. مثلاً در مورد زكات، امامان(ع) به فوايد اجتماعي آن نيز اشاره كرده‏اند. امام رضا عليه السلام مي‏فرمايد: و علّة الزكوة من اجل قوت الفقراء و تحصين اموال الاغنياء و نيز امام ششم(ع) مي‏فرمايد: ان الله عزوجل فرض للفقراء في المال الاغنياء ما يسعهم... و لو انا الناس ادّوا حقوقهم لكانوا عايشين بخير. و در حديث ديگر مي‏فرمايد: و لو ان الناس ادّوا زكوة اموالهم ما بقي مسلم فقيراً محتاجاً خلاصه معناي اين چند حديث اين است كه خداي متعال با مقرر كردن قانون زكوة خواسته است نيازمندي‏هاي فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنيا محفوظ بماند و همه مردم زندگي رضايت بخش داشته باشند و اگر مردم زكوة و ساير حقوق مالي را مي‏پرداختند هرگز فقير و نيازمندي در جامعه مسلمين پيدا نمي‏شد، و همه با خير و خوبي زندگي مي‏كردند. گفتني است در موارد زيادي فلسفه اصول احكام و واجبات و محرمات، مثل فلسفه تحريم شراب (كه مضرات جسمي و روحي آن از نظر علم هم ثابت شده است) و وجوب نماز و زكوة و وضو (كه يكي از فلسفه‏هاي وضو همان نظافت و پاكيزگي است) براي ما روشن است، ولي فلسفه خصوصيات آنها به طور كامل براي ما روشن نيست. مثلاً نمي‏دانيم كه چرا نماز صبح دو ركعت و نماز ظهر و عصر چهار ركعت است؟ چرا موقع وضو بايد دست‏ها را از بالا به پايين بشوييم؟ و چرا وقتي گندم به يك حد معلومي رسيد زكوة دارد؟ و همچنين... ولي يقين داريم كه آنها بدون فايده و مصلحت هم نيست، زيرا همانطور كه قبلاً گفته شد، خداي حكيم هيچ حكمي را بدون حكمت و مصحلت نفرموده است و كسي كه به علم و حكمت بي‏پايان خدا ايمان داشته باشد، دانستن فلسفه احكام و ندانستن آن براي او هيچ تأثير عملي ندارد، بلكه در هر صورت با جديت كامل در صدد اطاعت و انجام دستورات الهي بر مي‏آيد. در خاتمه لازم است به دو نكته توجه شود: 1- فلسفه‏هايي كه در بعضي از روايات وارد شده است غالباً به عنوان يكي از فلسفه‏ها و فوائد حكم ذكر شده است. مثلاً در روايت آمده است كه: »امروا بدفن الميت لئلايتاذي به الاحياء بريحه و بما يدخل عليه من الافه و الفساد«. فلسفه لزوم دفن ميت اين است كه مردم از بوي تعفن او ناراحت نشوند و نيز موجب امراض و بيماري‏ها نگردد. اين گفتار معنايش اين نيست كه تنها فلسفه وجوب دفن ميت همين است، بلكه منظور بيان يكي از فلسفه‏هاي آن بوده است. 2- در بيان فلسفه احكام فقط به دو اصل مي‏توان تكيه كرد: الف) آنچه از قرآن مجيد و كلمات پيشوايان ديني به ما رسيده است كه بيشتر آنها را مرحوم شيخ صدوق در كتابي به نام »علل الشرايع« جمع آوري كرده و به چاپ نيز رسيده است؛ ب) آنچه از نظر علم به طور قطع ثابت شده است؛ مثل اين كه امروز ثابت شده است كه شراب براي جسم و روان انسان ضررهاي زيادي دارد. يا گوشت مردار كانون ميكرب و منشأ بيماري‏هايي است كه خوردن آن خطرناك است. اين دو اصل بايد مورد اعتماد قرار گيرد و به عنوان فلسفه احكام ذكر شود، زيرا همانطور كه احكام ديني حقايقي است كه صددرصد ثابت است، بايد فلسفه‏هايي هم كه براي آنها در نظر گرفته مي‏شود و بيان مي‏گردد جنبه قاطعيت و ثبوت داشته باشد. بنابراين، تئوري و فرضيه‏اي كه اساس محكمي ندارد، ممكن است چند روز بعد تغيير پيدا كند، نبايد در فلسفه احكام مورد اعتماد قرار بگيرد. تأكيد اين نكته لازم است كه منظور از بحث و بررسي درباره اسرار احكام دين نيست كه آسمان و ريسمان را به هم ببافيم و براي احكام و دستورات عالي مذهبي با يك مشت تخيلات و حدس و گمان، فلسفه‏هايي سرهم كنيم و مثلاً نماز را يك نوع ورزش سوئدي و اذان را وسيله‏اي براي تقويت تارهاي صوتي و روزه را منحصراً رژيمي براي لاغر شدن و حج را وسيله‏اي براي كمك مالي به باديه نشينان عرب و ركوع و سجود را دستوري براي بهداشت ستون فقرات و پيشگيري از بيماري سياتيك بدانيم. نه، منظور هرگز اين نيست. زيرا اين فلسفه‏بافي‏هاي مضحك نه تنها كسي را به دستورات اسلامي علاقه‏مند نمي‏سازد، بلكه وسيله خوبي براي از بين بردن ارزش آنها و بي‏اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود.برای مولایمان حضرت حجه ع دعا کنیم تا ایشان هم د رحقمان دعای خاص بفرمایندو یاریمان نمایند......... ان شاء الله خوشبخت و سعادتمند باشید!